که قابله زبر دستی بود، در هول گیری، ناف گیری، ماساژ و شکسته بندی متبحّر بود و تا حدودی به خواص درمانی گیاهان نیز آگاهی داشت. کسب تجربه در کنار مادربزرگ کم کم نبوغ او را آشکار ساخت. او در خاطراتش اینگونه نقل می کرد که:" ۷ یا ۸ ساله بودم، در کنار مادربزرگ می نشستم و دستم را که روی بدن بیماران قرار می دادم حس می کردم درون بدنشان را می بینم و به مادر بزرگ می گفتم وقتی شما بیماری را معاینه می کنید آن زمان هم میتوانم تشخیص دهم که زیر دست شما چیست و مادر بزرگ هم که این را فهمیده بود به من اجازه می داد تا معاینه کنم و سپس برای بیماران دارو تجویز می کرد".
این بانوی بزرگوار علاوه بر درمان و طبابت، منزل مسکونی ساده و کوچک خود را پایگاهی برای انجام امور خیریه قرار داده بود و از دوستان و اقوامش به منظور جمع آوری مایحتاج مستمندان، مدد و یاری می گرفت. اگر چه سواد خواندن و نوشتن نداشت اما جایگاه علمی او نزد اساتید پزشکی و حکما و اطبا سنتی محفوظ بود، آن چنان که برخی او را مادر طب سنتی لقب دادند و بعضی دیگر او را ابو علی سینای زمان نامیدند. بسیاری از پزشکان و اساتید فوق تخصص هم از محضر او بهره بردند. اما هزاران هزار افسوس که قوانین نخ نما شده معاونت درمان که میراث به جا مانده از دوران رضاخانیست، هر روز داغی بر سینه بیمار و رنجور این حکیمه کم نظیر می نهاد و زمینه را برای یکه تازی عده ای جاهل کوته فکر فراهم می کرد و همین امر سبب شد تا این گوهر گرانقدر وقایع تلخی را در دهه پایانی عمر خود تجربه کند....ادامه دارد